داستانهای کوتاه

متن مرتبط با «دانه» در سایت داستانهای کوتاه نوشته شده است

وزن دانه برف

  • روزی گربه ای از جغد پیری درباره وزن دانه ی برف سوال کرد.جغد جواب داد: وزنش چیزی بیشتر از هیچ چیز است!جغد در ادامه گفت: روزی به هنگام بارش برف روی شاخه ای از صنوبر نشسته بودم و در حال استراحت، دانه های برف را که یک به یک روی شاخه می نشستند، می شمردم.به رقم دقیق 3.471.952 که رسیدم دانه برف دیگری روی شاخه نشست و ترق ... شاخه درخت ناگهان شکست!!و من و برف هایی که روی شاخه بودیم در هوا معلق شدیم و بر زمین افتادیم.آره عزیزم، وزن یک دانه برف، چیزی بیشتر از هیچ چیز است!به سنگتراش نگاه کنید که روی سنگ ضربه می زند. شاید صد بار ضربه ها روی سنگ فرود بیاید، بدون اینکه حاصلی داشته باشد، اما در ضربه صد و یکمی نصف می شود.در حقیقت این آخرین ضربه نیست که سنگ را دو نیم می کند.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها