داستانهای کوتاه

متن مرتبط با «عقل» در سایت داستانهای کوتاه نوشته شده است

دندان عقل مرد اسکاتلندی

  • مرد اسکاتلندی خسیسی به دندان پزشكی رفت و به دكتر گفت : دندان عقلم رو بكش بدون سرنگ بی حسی..دكتر گفت : بايد بهت آمپول بی حسی بزنم ، نميتونی تحمل كنی !!مرد اسکاتلندی گفت : بیا شرط ببنیدیم که شما به بنده آمپول نزنی و اگه نتونستم تحمل كنم پول ميدم اما اگه تونستم تحمل كنم هيچی نميدمدكتر که ایمان داشت کشیدن دندان عقل درد تحمل ناپذیری دارد شرط را قبول کرد و دندان را کشید و مرد اسکاتلندی بدون ذره ای درد شرط را برد .. همان شب دكتر در گروه دكترها اتفاق آن روز را با سایر دوستان دندانپزشکش مطرح کرد که امروز دندان يک مرد اسکاتلندی را بدون آمپول بي حسی كشيدم و کوچکترین دردی نداشتيکی دیگر از دكترها در گروه پاسخ داد : این مردی که میگویی امروز به مطب من اومد و براش آمپول بی حسی زدم و گفتم بيرون بشین تا صدات كنم اما وقتی اومدم ديدم رفته ... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها