داستانهای کوتاه

متن مرتبط با «پادشاه» در سایت داستانهای کوتاه نوشته شده است

گوشهای پادشاه

  • فیلسوفی ستمدیده برای دادخواهی نزد پادشاهی رفت و هر چه التماس کرد، موثر نشد.ناچار بر قدم های پادشاه افتاد و دادخواهی را تکرار نمود.شاه خشنود شد و حاجت او را برآورده ساخت.جمعی به ملامت فیلسوف لب گشودند و او را سرزنش کردند که از مانند تو حکیم و شخصیت بزرگی، این چنین کاری سزاوار نبود.او در جواب گفت: شما نمی دانید که گوش پادشاه، در پایش بود؛ از این جهت، مرا چاره ای جز این نبود! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها