راز بزرگ زن مسن

ساخت وبلاگ

یک زن مسن وارد اتوبوس شد و بر روی صندلی نشست

در ایستگاه بعدی یک زن قوی هیکل و اخمو وارد اتوبوس شد و همانطور که بر روی صندلی کناری زن مسن می نشست با کیف بزرگش به او ضربه ای وارد کرد..

پس از کمی مکث زن اخمو که دید زن مسن ساکت مانده از او پرسید : چرا اعتراضی نکردی ؟

زن مسن لبخندی زد و گفت : چون در ایستگاه بعدی پیاده می شوم ..

داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 22:07