پیشگوی بزرگ نسل ما

ساخت وبلاگ

تنها پیشگوی بزرگ نسل ما معلم پیر ریاضی دبیرستانمان بود
خوب به یاد می آورم که در یک روز سرد زمستانی که خورشید در حال غروب بود و تکه های سوخته ابرها در نور طلائی اش همچون نانهای تازه از تنور در آمده سرخ و گندم گون شده بودند ، عینکش را از چشم برداشت و صورتش را به سمت ما چرخاند و آهی کشید و با همان صدای خش دار و همیشه خسته اش  گفت :
هیچکدومتون هیچ گوهی نمیشین !!

داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 5:07