خرافات

ساخت وبلاگ

حاج ناصر در بیمارستان بستری بود
۱۵ نفر از اهالی محل تصمیم داشتند به عیادتش بروند پس همگی یک مینی بوس دربست گرفته و با راننده توافق کردند که نفری ۵ تومان بدهند
راننده گفت : یک نفر دیگه هم بیارید که صندلیها تکمیل بشن
اهالی محل پاسخ دادن که : دیگه کسی نیست فقط ماییم..... 

و تا خواستند حرکت کنند که از دور یک نفر دوان دوان به مینی بوس نزدیک شد
راننده گفت : آها یک نفر آخر هم جور شد
اهالی گفتند:  ولش کن این مش جعفر آدم نحسیه و اگه با ما بیاد حتما نحسیش مارو میگیره و یک اتفاقی میفته
راننده گفت : نه من به این خرافات اعتقاد ندارم   ، مهم صندلیهاست که  تکمیل بشن و ۵ تومن بیشتر گیرم بیاد
خلاصه ایستاد و مش جعفر به مینی بوس رسید و تا در مینی بوس رو باز کرد گفت : پیاده شید حاج ناصر مرخص شد نمیخاد برید بیمارستان !!

+ نوشته شده توسط alishsky در و ساعت |

داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 173 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 22:34