شبی که باران شدیدی می بارید " پرویز شاپور " از " احمد شاملو " پرسید : چرا اینقدر عجله داری ؟
شاملو پاسخ داد : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم !!
شاپور گفت : من می رسونمت
شاملو پرسید : مگه ماشین داری ؟
شاپور گفت : نه ، اما چتر دارم ..
داستانهای کوتاه...برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 176