مادرم

ساخت وبلاگ

مادرم قبل از فوتش روزى رفت و از سرايدار نمک خواست. اما ما تو خونه نمک داشتیم. ازش پرسیدم مامان چرا رفتى و از سرايدار نمك ميخواى؟

‏مامانم گفت: چون سرايدار ساختمون ما پول زیادی نداره و گرفتاره، و اغلب خانومش از ما يه چیزی ميخواد. يوقتايى هم من ازشون يه چیزی کوچک و مقرون به صرفه

میخوام تا احساس کنن که ما هم به اونها نیاز داریم، اينجورى احساس راحتی بیشتری ميکنند و راحت تر ميتونن هر چيزى كه لازم دارند رو از ما بخواند

داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 6 شهريور 1401 ساعت: 16:56